چهارمین نامه به خدا: خودشیرینی کردن

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدای مهربانم. چه حس قشنگی دارد وقتی برایت خودشیرینی می‌کنم.

دو روز پیش، به لطف تو، توانستم با حرف‌هایم کاری کنم که کسی، پس از سال‌ها، فردی را که از دنیا رفته بود، ببخشد و حلال کند. امروز هم باز با لطف و بزرگواری‌ات، با همان شخص صحبت کردم تا از مادرش به خاطر غیبتی که گاهی کرده بود، حلالیت بگیرد.

وقتی تلفنش تمام شد، گفت: «آخیش، چقدر سبک شدم. نمی‌دانی چه ثوابی کردی

آن لحظه دلم لرزید؛ نه به خاطر ثوابش، بلکه چون توانسته بودم برایت خودشیرینی کنم. حسی که هیچ شیرینی دنیایی شبیهش نیست.

بعد که کلی ذوق‌زده شدم و آمدم برایت نامه بنویسم، یادم افتاد که من هیچ کاره بودم؛ همه‌اش لطف تو بود. باز با خودم گفتم: چه خدای بزرگی دارم که همه کارهای خوب را خودش انجام می‌دهد، اما می گوید ثوابش برای برنده ام.

هر بار که اندازه فهم و درکم، بزرگی و مهربانی‌ات را متوجه می شوم، چشم‌هایم پر از اشک می‌شود. کاش می‌توانستم از همین حالا تا آخرین نفسم، سر به سجده بگذارم و دیگر هرگز سر برندارم.

 

تصویر بنده
سلام خدای عزیزم. ای آنکه جز حمد و ستایشت چیزی بر زبانم جاری نمی شود. ای آنکه همه امید این بنده سیه رویت هستی. چگونه می توانم شکرت را به جای آورم وقتی بهم توفیق خواندن قرآن بی همتایت را دادی؟ مشخص است که نمی توانم. بخاطر همین سعی می کنم برایت نامه بنویسم. گرچه نامه های این حقیر، مملو از اشکال خواهد بود اما باز هم این هیچ، دل به بزرگی تو بسته است. دوستت دارم الله.